توماس کوهن | کسی که اصطلاح پارادایم را رواج داد

توماس کوهن

توماس کوهن (Thomas S. Kuhn) فیزیکدان و مورخ علم آمریکایی است که در قرن بیستم زندگی می‌کرده است. امروز دنیا او را بیشتر به خاطر نظریه‌پردازی در حوزه‌ی فلسفه علم و کتابش با عنوان ساختار انقلابهای علمی می‌شناسد.

کوهن در سال ۱۹۲۲ در اوهایو متولد شد و در ۱۹۹۶ (هفتاد‌و‌چهار سالگی) طی نبردی طولانی با بیماری سرطان ریه در ماساچوست درگذشت (دانشجویانش می‌گویند او سر کلاس هم سیگار می‌کشید).

او در دانشگاه هاروارد در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد در رشته فیزیک تحصیل کرد. اما دکترای خود را در همین دانشگاه در رشته‌ی تاریخ علم ادامه داد.

توماس کوهن بخش عمده‌ی فعالیت دانشگاهی خود را به تدریس تاریخ علم و فلسفه علم پرداخته است. از این جمله می‌توان به پنج سال تدریس در دانشگاه هاروارد، هشت سال تدریس در دانشگاه کالیفرنیا برکلی،‌ پانزده سال تدریس در پرینستون و دوازده سال تدریس در دانشگاه MIT اشاره کرد.

آن‌چه باعث شد امروز نام توماس کوهن به عنوان یکی از معروف‌ترین نظریه‌پردازان فلسفه علم مطرح باشد، بیشتر به دوران حضور او در پرینستون (۱۹۶۴ تا ۱۹۷۹) مربوط است. او در آستانه‌ی حضور در پرینستون، در سال ۱۹۶۲ کتاب ساختار انقلابهای علمی (Structure of The Scientific Revolutions) را منتشر کرد که اکنون بیشتر با نام کوتاه‌شده‌ی کتاب ساختار شناخته می‌شود.

کتابی که نوع نگاه ما به تاریخ علم را تغییر داد و پای کوهن را به تدریج به قلمرو رشته‌های مختلف، از جمله اقتصاد، جامعه شناسی، روانشناسی، سیاست و مدیریت کسب و کار هم باز کرد.

منظور از پارادایم و پارادایم شیفت چیست؟

هر دو اصطلاح پارادایم (Paradigm) و پارادایم شیفت یا تغییر پارادایم (Paradigm Shift) برای نخستین بار در کتاب ساختار انقلابهای علمی مطرح شدند.

ایده‌ی اصلی توماس کوهن این است که در مقاطع مختلف تاریخ علم، دانشمندان معمولاً مجموعه‌ای از مفروضات،‌ روش‌ها، ابزارها و نظریه‌ها را می‌پذیرند و تمام دانش و نگرش آن‌ها حول همین نکات پذیرفته‌شده شکل می‌گیرد.

در واقع دانشمندان، در مفروضات بنیادین خود تردید نمی‌کنند. بلکه صرفاً می‌کوشند مثال‌ها و مصداق‌های تازه‌ای برای آن‌ها بیابند و دانش خود را در قلمرو همین اصول پذیرفته‌شده توسعه دهند.

او این فضا را پارادایم می‌ماند.

از نظر توماس کوهن، پس از مشاهده‌ی مثال‌های نقض و انباشته شدن آن‌ها،‌ دانشمندان به تدریج برای کنار گذاشتن پارادایم‌ موجود و پذیرش پارادایم تازه آماده می‌شوند. چیزی که به آن پارادایم شیفت گفته می‌شود.

تغییر از مدل بطلمیوسی به مدل کوپرنیکی، یک مثال برای پارادایم شیفت محسوب می‌شود.

البته ممکن است با خود بگویید، این که صرفاً یک نام‌گذاری ساده است. پس چرا باید نام توماس کوهن تا این حد مهم باشد و جایگاه ارزشمندی در فلسفه علم به او تعلق بگیرد؟

برای درک بهتر پاسخ این سوال، مطالعه‌ی درس پارادایم از سلسله درس‌های مدل ذهنی در سایت متمم می‌تواند کمک‌کننده باشد.

با شناخت بهتر مفهوم پارادایم، هم نقش کلیدی توماس کوهن در فلسفه علم را بهتر درک خواهید کرد و هم متوجه می‌شوید چرا او را با جایگاه بزرگانی مانند کارل پوپر می‌سنجند (و البته در مقابل آن‌ها قرار می‌دهند).

چند جمله از توماس کوهن

  • پاسخی که دریافت می‌کنی، تابع پرسشی است که مطرح می‌کنی.
  • اگر چه جهان با تغییر یک پارادایم تغییر نمی‌کند،‌ اما دانشمند پس از تغییر پارادایم، در جهان دیگری زندگی می‌کند.
  • کشف‌های تازه صرفاً زمانی روی می‌دهند که پیش‌بینی‌ها [و مفروضات] ما غلط از آب در می‌آیند.
  • این‌که انسان چه می‌بیند،‌ تابع دو چیز است. یکی این‌که به کجا می‌نگرد و دیگر این‌که تجربیات قبلی ادراکی و بصری‌اش به او آموخته که چه چیزی را ببیند.
  • در شرایط نرمال، محقق یک فرد نوآور نیست. او صرفاً به حل کردن معماهای مختلف مشغول است. اما روی چه معماهایی متمرکز می‌شود؟ معماهایی که باور دارد در چارچوب سنت علمی فعلی،‌ هم قابل تعریف هستند و هم قابل حل.

منابع

نکات فوق از زندگینامه توماس کوهن و معرفی نظریات او در دایره المعارف استنفورد استخراج شده است.

جملات را از کتاب ساختار انقلابهای علمی انتخاب کرده‌ایم.

منبع عکس توماس کوهن هم سایت انستیتو تاریخ علم ماکس پلانک است.

سایت پاسخ نامه – که در حال مطالعه‌ی آن هستید – به نوعی واژه‌نامه‌ی جنبی مجموعه‌ی آموزشی متمم است. در صورتی که به توسعه فردی علاقه‌مند هستید می‌توانید فهرست درس‌ها و نقشه‌راه‌های یادگیری متمم را بررسی کرده یا این‌که سرفصل‌های دوره MBA آنلاین ما را ببینید.

فهرست درس‌ها    اطلاعات | ثبت‌نام
 
 
 
بهترین پاسخ