پاسخ کوتاه: هر دو ترکیب «پاس کردن» و «پارس کردن» درست هستند.
توضیح کاملتر: در چند سال اخیر، یکی از مطالب بیپایهای که در شبکههای اجتماعی دربارهٔ کلمهٔ «پارس سگ» مطرح شده این است که استفاده از این کلمه توهین به فارسیزبانها است.
گاهی، عدهای که خلاقیت بیشتری هم داشتهاند، خیالبافیهای بیشتری به خرج داده و داستانهای طولانیتر و با جزئيات بیشتری هم در این زمینه خلق کردهاند.
هیچ زبانشناس مطرحی نیست که چنین ادعایی را تأیید کرده باشد. همچنین در هیچ کتاب زبانشناسی فارسی چنین نکتهای وجود ندارد و هر کس در این باره حرف میزند، صرفاً «شنیده» یا «خوانده» است و به هیچ نام بزرگ یا منبع بزرگ و معتبری ارجاع نمیدهد.
از آنجا که ما در یکی از درسهای متمم ترکیب «پارس کردن سگ» را بهکار بردهایم (آنچه در میان سر و صداها گم میشود) و گاهوبیگاه پیامی دریافت میکنیم که این ترکیب اشتباه است، به نتیجه رسیدیم که موضوع فراتر از گرفتار شدن در دام یک اشتباه است و عملاً یادگیری دوستانمان را مختل کرده است (یعنی تعصب به جایی رسیده که دوستان به جای حل تمرین درس ذهنشان درگیر صدای سگ میشود).
به همین علت، در اینجا به چند نکته اشاره میکنیم.
دربارۀ واژۀ پاس / پارس
جناب آقای فرهاد قربانزاده یکی از زبانشناسان مطرح کشورمان در این باره توضیحی نوشتهاند که خوب است آن را بخوانید (+):
واژۀ پارس در معنی «صدای سگ» گونۀ دیگری از واژۀ پاس به معنی «نگهبانی» است (بسنجید با پاسبان و پاسدار و پاسبخش و پاس دادن).
مؤلف فرهنگ رشیدی (تألیف: ۱۰۶۳ هجری) در تأیید این سخن متذکر شدهاست که «بعضی گفتهاند پارسا مرکّب است از پارس که لغتی است در پاس به معنی “حفظ” و “نگهبانی” و از “الف”» (رشیدی ۱۳۳۷، ذیل پارسا).
همچنین مؤلف فرهنگ نظام گفتهاست: «پارسا: […] شاید لفظ مذکور مرکّب است از لفظ پارس به معنی “نگهبانی” و الف فاعلی» (داعیالاسلام). رضاقلیخان هدایت (انجمنآرای ناصری ۱۲۸۸ هجری، ذیل پارسا) نیز آوردهاست: «در میان عوام معروف است که چون شبها سگان فریاد کنند، گویند “پارس میدارند”، یعنی “پاس میدارند” و “نگهبانی خانه و حفظ آن از دزد و بیگانه مینمایند”».
در واژۀ پارس در معنی «صدای سگ» واج r غیراشتقاقی¹ است. این واجِ غیراشتقاقی در واژههای اژدرها (در اصل: اژدها) و چرتکه (در اصل: چتکه) و خاکشیر (در اصل: خاکشی) (علیاشرف صادقی، «یک تحول آوایی دیگر در زبان فارسی …»، مجلۀ زبانشناسی، ١٣٨۴، شمارۀ ٣٩، ص ۵) و قارچ (در اصل: قاچ به معنی «برش») و گورجه (در اصل: گوجه) (گلناز مدرسی قوامی، «دلایل آکوستیکی یک تحول آوایی»، با مهر؛ جشننامۀ دکتر محمدرضا باطنی ۱۳۹۴، ص ۴۱۷) و سرکه (در اصل: سِک) و گرچ (در اصل: گچ) نیز دیده میشود. افزوده شدن واج r پیش از واج s در واژهٔ گیلکی مِرس به معنی «(فلز) مس» (عفت امانی، گویش گیلکی رودسر، ۱۳۹۴، ص ۲۲۸) دیده میشود. در لری بالاگریوه نیز قورچ (در اصل: قوچ) و کلهپارچه² (در اصل: کلهپاچه) (مدرسی قوامی ۱۴۹۴، ص ۴۱۷) کاربرد دارد.
در گذشته نگهبانان در هنگام پاسبانیِ شبانه گاهی فریاد برمیآوردهاند: «پاسبان: هر نگهبان عموماً، و آنکه شبها آوازبلندکنان بگردد برای محافظت مردم خصوصاً» (لاله تیک چند بهار، بهار عجم ۱۳۸۰). ازاینرو، صدای سگ در هنگام نگهبانی را به فریاد پاسبانان تشبیه کردهاند.
به کار رفتن همکردِ کردن با پارس از اینجا سرچشمه میگیرد که پارس را با واژههای بانگ و فریاد و صدا مترادف گرفتهاند و همانگونه که این واژهها با همکردِ کردن به کار میروند، پارس را نیز با این همکرد به کار بردهاند.
فعل پاس کردن دستکم از دورهٔ قاجار در فارسی به کار رفتهاست: «اگر نان به سگ دهم، شب تا روز پاس میکند» (عباسقلی سپهر، ناسخالتواریخ، تهران، اسلامیه، ۱۳۵۲، ج ۲، ص ۳۱۴، از کتابخانهٔ دیجیتال نور).
همچنان در بسیاری از گویشها واژۀ پارس در معنیِ «صدای سگ» بهصورت pâs یا گونهای از آن تلفظ میشود. برای نمونه:
- لکیِ کولیوند: pâs (صادق کیا، واژهنامۀ شصتوهفت گویش ایرانی، ١٣٩۰، ص ١۴۶)؛
- کلهری و گورانی و سنجابی و کولیایی و زنگنهای و جلالوندی و زولهای و کاکاوندی و هوزمانوندی: pâs (محمدرئوف مرادی، با همکاری آکو جلیلیان، گنجینهٔ گویشهای ایرانی؛ استان کرمانشاه، ۱۳۹۴، ص ۱۲۰ـ۱۲۱)؛
- لری هفتلنگ و لری سگوند و کردی کلهری و کردی گهوارهای: pâs (سلمان علییاری بابُلقانی، گنجینهٔ گویشهای ایرانی؛ هفت گویش از حاشیهٔ زاگرس، ۱۳۹۶، ص ۲۰۴ـ۲۰۵)؛
- زیدونی: pâ:s، طیبیها: pâhs، بهبهانی: pâ:sah, pâhsåpâhs (سعادت فرهیخته، گنجینهٔ گویشهای ایرانی؛ استان خوزستان ۱: شهرستان بهبهان، ۱۴۰۱، ص ۳۳۱).
افزوده شدنِ واج r به واژۀ پاس در متنهای کهن نیز شاهد دارد: «دوازده پرده در راه است و در پس هر پردهای ده مرد خفته است و چهل مرد در زیر بام دَرّاجه [= برجهای دو طرف دروازۀ قلعه] پارس میدارند» (فرامرزبن خداداد ۱۳۶۳، سمک عیار، تصحیح پرویز ناتل خانلری، تهران، آگاه، ج ٢، ص ۴٢٨، شاهد از صادقی، همان).
سخن پایانی اینکه از آنچه گفته شد درمییابیم واژهٔ پارس در معنی «صدای سگ» ربطی به واژۀ پارس به معنی «فارس» ندارد.
پانوشت
١. به این معنی که «ر» در اصل واژه وجود نداشته و بعدها به آن افزوده شدهاست.
٢. در لغتنامه واژﮤ پارچه با شاهد زیر از تذکرةالاولیا (عطار) به معنی «پاچه، طعامی که از پاچۀ گوسفند سازند» مدخل شدهاست: «وقتی مالک بیمار شد، آرزوی گوشت در دل او افتاد. صبر کرد. چون کار از حد بگذشت، به دکان روّاس رفت، سه پارچه خرید و در آستین نهاد و برفت. رواس شاگردی داشت؛ در عقب او فرستاد تا چه میکند. برفت و زمانی بود که شاگرد بازآمد گریان. گفت آن بیچاره تا موضعی رسید که پارچه از آستین بیرون آورد و سه بار ببویید» (دهخدا و همکاران ۱۳۷۷). ولی در تذکرةالاولیا به تصحیح نیکلسون (عطار ۱۳۲۲ قمری / ۱۹۰۵، ص ۴۴) باجه [= پاچه] و به تصحیح محمد استعلامی (عطار ۱۳۸۰، ص ۵۲) پاچه و به تصحیح شفیعی کدکنی (عطار ۱۳۹۹، ص ۵۰) پاچه (نسخهبدل: پایچه) آمدهاست.
نظر آقای حسن انوشه دربارهٔ پارس کردن
سایت ایسنا هم دربارهٔ «پارس کردن» و خیالپردازیهایی که دربارهٔ ریشهٔ این کلمه شده با آقای حسن انوشه صحبت کرده که بخشهایی از آن را در اینجا بازنشر میکنیم (منبع):
«پارس» در صدای سگ یک آواست و به سرزمین پارس هیچ ربطی ندارد. اشاره کردن به این شباهت درست نیست. این حرف را کسانی میزنند و تکرار میکنند که ضد زبان فارسی هستند و میخواهند بگویند زبان فارسی مانند پارس سگ است!
او درباره اینکه ممکن است «پارس کردن» از «پاس کردن» و پاسبانی سگ آمده باشد، میگوید: این احتمال وجود دارد. در قدیم شبها را به سه پاس تقسیم میکردند، وقتی هم میگوییم پاسی از شب گذشت به همین معناست، سپاسگزاری هم به این معناست که من میتوانم در پاس دادن شب به شما خدمت کنم، ممکن است «پارس کردن سگ» هم از همینجا ریشه گرفته باشد. البته من در این مورد صاحب فتوا نیستم، این موضوع محتمل است، اما هیچگونه ارتباطی میان «پارس سگ» و واژه «پارس» یا «فارس» وجود ندارد. «غذا» هم در عربی اصلا به معنای ادرار شتر نیست. این حرفها از جای دیگری آب میخورد.
پاث در زبان اوستایی
در کنار توضیحات بالا، دیدن صفحهای از کتاب فرهنگ واژههای اوستا (آقای احسان بهرامی) هم مفید است (+). در صفحهٔ ۹۰۵ از جلد دوم این فرهنگ کلمههای پات و پاث به معنای نگهبانی آمدهاند:
![بالای صفحه: شماره ۹۰۵ کلمه اول (بالا سمت چپ): لاتین (آوانگاری): protected; guarded. protected, guarded. فارسی (اَوِستایی با خط پهلوی): پات توضیحات فارسی: نگهداشته، نگاهبانی کرده. ارجاعات: ، پ. [پشت؟] سد [سده] ٥٥، پ. سد ٥٥، پ. سد ٥٥ کلمه دوم: لاتین (آوانگاری): pātayasčā who is protector? فارسی (اَوِستایی با خط پهلوی): پاتیَشچَ توضیحات فارسی: نگهدار کیست؟ ارجاعات: [حروف اوستایی ناخوانا] ، سد ۱۰، پ. سد ۴ و ۴۴ عبارت سوم: لاتین (آوانگاری): praise him who makes the moon and the sun ascend and descend (Dar.). فارسی (اَوِستایی با خط پهلوی): [عبارت بلند اوستایی ناخوانا] توضیحات فارسی: از او با نیایش میپرسد که خورشید و ماه را بر آورده و فرو میبرد (دار). کلمه چهارم (وسط صفحه): لاتین (آوانگاری): pātar a protector فارسی (اَوِستایی با خط پهلوی): پاتر توضیحات فارسی: نگاهدارنده، نگاهبان ارجاعات: سد [سدّه] ۱۰، پ. ۱، پشت ۱۲۰، پشت ٥٥، پشت ٤٥ کلمه پنجم: لاتین (آوانگاری): pāΘmainya : leading to the spiritual (heavenly) path; فارسی (اَوِستایی با خط پهلوی): پاثمئینی توضیحات فارسی: رهبر مینوی ارجاعات: سدّه ١، پ. سدّه ٩ و ١٦ کلمه ششم: لاتین (آوانگاری): pāΘra; protection; shelter; فارسی (اَوِستایی با خط پهلوی): پاثرَ توضیحات فارسی: نگهداری، پناه ارجاعات: سدّه ١، پ. ٥ و ٥٥ و ٦٥ کلمه هفتم (پایین صفحه): لاتین (آوانگاری): pāΘrāvant; giving protection; فارسی (اَوِستایی با خط پهلوی): پاثرَوَنت توضیحات فارسی: پناه [یا نگهبانی] دهنده](https://answerbook.ir/wp-content/uploads/2025/10/Avesta-Words.gif)
سایت پاسخ نامه – که در حال مطالعهی آن هستید – به نوعی واژهنامهی جنبی مجموعهی آموزشی متمم است. در صورتی که به توسعه فردی علاقهمند هستید میتوانید فهرست درسها و نقشهراههای یادگیری متمم را بررسی کرده یا اینکه سرفصلهای دوره MBA و دوره های توسعه فردی ما را ببینید.
فهرست درسها اطلاعات | ثبتنام