باید بین بیکاری (unemployment) و نرخ بیکاری (unemployment rate) تمایز قائل شد.
بیکاری یک واقعیت فردی و تجربهٔ اجتماعی است که تکتک ما آن را حس میکنیم. اما نرخ بیکاری یک شاخص اقتصادی در اقتصاد کلان است که بر اساس تعریفی خاص و بسیار محدود محاسبه میشود.
یعنی افراد بسیاری هستند که بیکارند، اما در محاسبهٔ نرخ بیکاری بیکار محسوب نمیشوند!
بر اساس تعریف سازمان بینالمللی کار (ILO) بیکار کسی است که بعد از یک حداقل مشخص سن (معمولاً ۱۵ سال):
- در هفتهای که آمار محاسبه و استخراج میشود، کار نداشته باشد؛ چه کار حقوقبگیری (کارمندی) و مزدبگیری (کارگری) و چه کار فریلنسری (خوداشتغالی، آزادکاری و …).
- در آن هفته که آمار گرفته میشود، آمادهٔ کار باشد. اگر هفتهٔ بعد از آمارگیری هم به او مراجعه کردند، آمادهٔ کار باشد.
- در یک ماه منتهی به روز آمارگیری برای کاریابی تلاش کرده باشد.
بنابراین اگر کسی بیکار باشد و بعد از مدتی جستجوی کار دیگر از پیدا کردن کار ناامید شده باشد، در محاسبهٔ نرخ بیکاری لحاظ نمیشود!
و به عبارت دیگر، اگر بیکاری به وضعیتی مزمن در اقتصاد تبدیل شود و همه آن را بپذیرند (دیگر جویای کار نباشند)، نرخ بیکاری کاهش پیدا میکند. بدون اینکه بیکارها کم شده باشند.
البته این تعریف ضعفهای جالب دیگری هم دارد. از جمله اینکه اگر کسی در هفتهٔ آمارگیری فقط یک ساعت کار انجام داده و برای آن پول گرفته باشد، دیگر بیکار محسوب نمیشود.
نقد تعریف بیکاری و محاسبه نرخ بیکاری
مرکز پژوهشهای مجلس گزارشی در نقد این تعریف و ابهامهای آن منتشر کرده که آن را میتوانید از طریق لینک زیر دانلود کرده و بخوانید:
نقد و بررسی تعریف بیکاری (دانلود فایل PDF)
آیا این تعریف بیکاری منطقی است؟
این نوع نگاه به بیکاری و اشتغال، ضعفهای بسیاری دارد. شاید مهمترین ضعفش این باشد که اشتغال و شاغل بودن را بسیار عام در نظر گرفته است. آنقدر که به سادگی افراد را از حلقهٔ بیکاران خارج کرده و در جمع شاغلان قرار میدهد.
ضعف دیگر این تعریف هم در یکسان فرض کردن همهٔ انواع بیکاری است. طبیعتاً تعریف بیکاری در علم اقتصاد، پیچیدهتر است و ظرافتهای بیشتری دارد (مثلاً بیکاری اصطکاکی، ساختاری و ادواری با هم فرق دارند و نباید یکسان در نظر گرفته شوند).
بنابراین از منظر سیستمهای کنترل مدیریت مهم است که ضعفهای این شاخص بررسی شده و این تعریف به تدریج بهتر شود.
اما از منظر گزارش نویسی با در نظر گرفتن اینکه آمار بیکاری یک گزارش توصیفی محسوب میشود، وظیفهٔ مهم تنظیمکنندگان و نهادهای منتشرکنندهٔ آمار بیکاری این است که مطمئن شوند تمام کسانی که آمار بیکاری را میبینند و میشنوند، دقیقاً متوجه باشند که معنای این شاخص چیست و چگونه محاسبه میشود.
آيا این شاخص کاملاً بیفایده است؟
این شاخص با وجود ضعفهای بسیار زیادش هنوز کارکردهای مثبتی دارد. مثلاً با استفاده از همین شاخص میشود در دولتهای مختلف تغییرات نرخ بیکاری را بررسی کرده یا اثر سیاستگذاریها بر بیکاری را ارزیابی کرد.
اما ایدئال این است که کسانی که این شاخصها را بررسی و تحلیل میکنند تفکر سیستمی را بشناسند و نگاه سیستمی را در تحلیل خود بهکار گیرند. وگرنه دولتها ممکن است آگاهانه یا ناآگاهانه با طرحها و ابتکارات خود با این شاخصها بازی کنند.
مثلاً وام بنگاههای اقتصادی زودبازده که در مقطعی با حمایت دولت در ایران پرداخت میشد، بیش از آنکه واقعاً شغل ایجاد کند، پنجرهٔ بیکاری را چند سال جابهجا میکرد و اثر آن از جنس اثر مار کبری بود تا بهبود ساختار اقتصاد و کسبوکار. اینها نکتههایی است که از نگاه یک تحلیلگر سیستمی دور نمیماند. اما ممکن است بخشی از جامعه را فریب داده یا گمراه کند.
سایت پاسخ نامه – که در حال مطالعهی آن هستید – به نوعی واژهنامهی جنبی مجموعهی آموزشی متمم است. در صورتی که به توسعه فردی علاقهمند هستید میتوانید فهرست درسها و نقشهراههای یادگیری متمم را بررسی کرده یا اینکه سرفصلهای دوره MBA و دوره های توسعه فردی ما را ببینید.
فهرست درسها اطلاعات | ثبتنام